پری ها ، دلنوشته های یک دختر
دلنوشته هایی برای زنان و دختران ، اشعار عاشقانه و مطالبی برای دختران 
نويسندگان

سرکارم هفته خیلی شلوغ و پر استرسی داشتم . گاهی احساس میکنم دیگه برای داشتن این فشار کاری

و استرس زیاد بدنم کم میاره و دیگه کشش ندارم، تا جایی که دو سه شب پیش توی خواب متن استعفا نامه

نوشتم و گفتم ،دیگه بسه این همه سال کار کردن،بیخیال میشم و از کارم استعفا می دهم.

حداقل آرامش دارم و به خاطر استرس از این همه معده درد و سردردهای مزمن خلاص می شوم

ولی صبح که چشمهامو باز کردم گفتم لعنت بر شیطون و رفتم سرکار. پیش خودم گفتم برای هر کسی

ممکنه در زمان کار این مسائل پیش بیاد. خلاصه  دیروز بعد از یک روز کاری تقریبا خسته کننده

راه افتادم سمت خونه . بین راه آسمون نیمه ابری که خورشید در حال غروب بینش خودنمایی میکرد

مثل یه ورد جادویی منو جادو کرد. اونقدر رنگ زرد مایل به نارنجی کمرنگش قشنگ بود که ناخوداگاه

دستمو گرفتم سمت خورشید و بهش سلام دادم و نورشو از بین انگشتام نگاه کردم برای

لحظه ای چشمم سیاه شد و جایی و نتونستم ببینم ولی اونقدر اون حس قشنگ بود که حاضر شدم

چشمم سیاهی بره . تمام این سالهایی که کار کردم هر روز صبح با خورشید مسابقه می گذاشتم

که قبل از طلوعش توی مسیر باشم و من اولین نفری باشم که بهش سلام میکنم همیشه می گفتم

هر کس زودتر بیدار بشه اول اون سلام میکنه. البته این قضیه بیشتر در زمستانها برام پیش می اومد

که من همیشه زودتر سلام می کردم و تابستانها اونی که خواب می موند من بودم . برام جالب بود

تمام این سالها هر روز صبح خورشید روبروم بود و عصرها که بر می گشتم خونه ، بازم روبه روم بود.

 اینکه در سمت غرب زندگی کنی و به سمت شرق بری به نظرم برای من نعمتی بود که به خاطرش

خدا رو همیشه شاکرم . دیدن خورشید زندگی بخش ، حرف زدن باهاش، لبخند زدن به درخشش

زیباش یکی از بهترین کارهایی بوده که طی بیست سال گذشته در زندگیم انجام دادم.

نیروی حیات بخش و انرژی که به بهم منتقل میکرد باعث می شد ادم قویی باشم . گاهی فکر میکنم

قوی نیستم و کم میارم، ولی این زائیده تفکرات و ذهنم بوده بیشتر از اونچه که فکرشو میکنم

قوی هستم و البته خوشحالم که اینطورم.


برچسب‌ها: استعفا استرس کار خورشید قوی طلوع غروب
[ پنج شنبه 10 مهر 1399 ] [ ] [ پری ها ]

سالها پیش صبحها وقتی وارد محل کارم می شدم قبل از اینکه وارد شرکت بشوم با خودم می گفتم مشکلات شخصیم بمونه پشت در و واقعا با همین ذهنیت وارد می شدم. سر راهم به هر چی گل و گلدون بود سلام می کردم

و دست نوازش روی برگهاشون می کشیدم و هر روز یک متن مثبت روی کاغذ رنگی می نوشتم و به مونیتورم می چسوندم . چه روزهایی بود .الان وقتی به اون روزها فکر میکنم می بینم دیگه نه از اون شادابی خبری هست

و نه از اون سلام های بلند به گلها . از بس فکرم مشغوله وقتی به خودم میام می بینم پشت میزم هستم، دیگه گلها رو نمی بینم چه برسه بهشون سلام کنم . زندگی لذت بردن از کار هستش پس چرا الان اینطور نیست.

دلیل نبود این عشق و علاقه چی هست؟ استرس ، فشار کار، نارضایتی از حقوق و مزایا و یا خستگی از کار. به نظر من همه اینها هستن که کم کم علاقه را نسبت به کار از بین می برد. از بین همکارام چند نفری بازنشسته شدن

وقتی ازشون می پرسیدم دوست داری بعد از بازنشستگی بیایی سرکار می گفتن نه . یکی از همکارا که روزهای اخر کارش دیگه عملا سرسری کار می کرد و اصلا به کارش اهمیت نمی داد خلاصه که چند ماه اخر کارش

انگار سرکار نبود من فکر میکنم محل کارم این خاصیت و داره که همکارام دوست ندارن کار کنن یا همه جا اینطوره . راستش از یکی از دوستانم که در یک اداره دولتی کار میکنند سوال کردم که دوست داری بعد از بازنشستگیت

کار کنی و او گفت نه . ترجیح می دم سالهای اخر کاریم هر چه زوتر بگذره تا بتونم بازنشسته بشوم. با این اوصاف به این نتیجه رسیدم که فقط شرکت ما نیست که این خاصیت و داره . من احساس می کنم استرس و فشار کار

باعث میشه ادم از کار زده بشه. داشتم در مورد فشار کار جایی مطلبی می خوندم که نوشته بود توی ژاپن اونقدر فشار کار زیاده که تعداد زیادی از کارمندا خودکشی میکنند چون دیگه تحمل فشار و استرس و ندارند

و از بس کارهاشون زیاده که حتی اگر تا ساعت یازده شب سرکار باشن کارهای اون روزشون تموم نمیشه . پس این قضیه تقریبا همه گیره و همه ادمها در همه جای

دنیا به نوعی باهاش دست به گریبانن. درسته سختکوشی باعث می شه انسان ساخته و ازموده بشود ولی گویا ما از اونور بوم افتادیم .

چطور می تونیم عشق و علاقه به کار کردن رو در خودمون زنده کنیم؟

می شود هر ناراحتی و فشار و مثل اینکه توی صحنه جنگ هستی و باید جا خالی بدی تا تیرهایی که به سمتت شلیک می شوند بهت نخورند و زنده بمانی البته زنده ماندن به معنی کار کردن هستش اون هم با علاقه .

می شود عصبانیتها را با یک لبخند از بین برد 

می شود استرس را با یک نفس عمیق و خوردن کمی اب کم یا از بین برد 

می شود شاد بود حتی برای چند ساعت، شاد بودن تاثیر زیادی در روحیه دارد

می شود بعضی حرفها و صداها را نشنید تا کمتر باعث ناراحتی و ازردگی نشود

خلاصه که من خودم همه این راهها رو امتحان کردم نمیگم بی تاثیر بودن ولی کم تاثیر هم نبودن .

راههای زیادی هستش که برای کم کردن استرس می شود ازشون استفاده کرد 

شما از چه راههایی استفاده میکنید ؟

 

ای کاش کار بدون استرس وجود داشت ....


برچسب‌ها: کار بازنشستگی حقوق و مزایا استرس فشار کار
[ دو شنبه 9 تير 1399 ] [ ] [ پری ها ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد
.: Weblog Themes By موفقیت , انگیزه و علاقه در کسب درآمد :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ پری ها، ویژه دختران و زنان ایران زمین خوش آمدید
لینک های مفید
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 154
بازدید کل : 8044
تعداد مطالب : 116
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1